شهیدابراهیم همت |
|
محل تولد |
|
تاریخ تولد |
۱۲ فروردین ۱۳۳۴ |
محل مرگ |
|
تاریخ مرگ |
۱۷ اسفند ۱۳۶۲ |
محل دفن |
|
لقب |
حاج همت |
تابعیت |
|
نیرو |
|
درجه |
|
فرماندهی |
فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) |
جنگها |
|
عملیاتهای مهم |
|
همسر |
واماشهیدابراهیم هادی
براتون دانلود کتاب سلام برابراهیم را گذاشتم
شهيد دكتر مصطفي چمران
تولد: دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزده خرداد، متولد شد.
تحصيلات: وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانيك فارغالتحصيل شد و يك سال به تدريس در دانشكده فني پرداخت. وي در همه دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام شد و پس از تحقيقات علمي در جمع معروفترين دانشمندان جهان در كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه آمريكا-بركلي با ممتازترين درجه علمي موفق به اخذ دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد.
فعاليتهاي اجتماعي: از 15 سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيتالله طالقاني، در مسجد هدايت، و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت ميكرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت نفت شركت داشت و از عناصر پر تلاش در پاسداري از نهضت ملي ايران در كشمكشهاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق، به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سختترين مبارزهها و مسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناكترين مأموريتها را در سختترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد.
در آمريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولين بار انجمناسلامي دانشجويان آمريكا را پايهريزي كرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در آمريكا بشمار ميرفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع ميشود. پس از قيام خونين 15 خرداد 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان ايران دست به اقدامي جسورانه و سرنوشتساز ميزند و همه پلها را پشت سر خود خراب ميكند و به همراه بعضي از دوستان مومن و همفكر، رهسپار مصر ميشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترين دورههاي چريكي و جنگهاي پارتيزاني را ميآموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته ميشود و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهده او گذارده ميشود.
در لبنان: بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايكاه چريكي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا ميكند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان ميشود تا چنين پايگاهي را تأسيس كند. او به كمك امام موسيصدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مباني اسلامي پيريزي نموده كه در ميان توطئهها و دشمنيهاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستين انقلابي را پياده ميكند و عليگونه در معركههاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو ميرود و در طوفانهاي سهمناك سرنوشت، حسينوار به استقبال شهادت ميتازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبارترين ستمگران روزگار، صهيونيزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستيگرايان «فالانژ» به اهتزار درميآورد و از قلب بيروت سوخته و خراب تا قلههاي بلند كوههاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرمانيها به يادگار گذاشته؛ در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته و شرح اين مبارزات افتخارآميز با قلمي سرخ و به شهادت خون پاك شهداي لبنان، بر كف خيابانهاي داغ و بر دامنه كوههاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت گرديده است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران: دكتر چمران با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز ميگردد. همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب ميگذارد؛ خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي ميپردازد و همه تلاش خود را صرف تربيت اولين گروههاي پاسداران انقلاب در سعدآباد ميكند. سپس در شغل معاونت نخستوزير در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر مياندازد تا سريعتر و قاطعانهتر مسأله كردستان را فيصله دهد تا اينكه بالاخره در قضيه فراموش ناشدني پاوه قدرت ايمان و اراده آهنين و شجاعت و فداكاري او بر همگان ثابت ميگردد.
در كردستان: در آن شب مخوف پاوه، همه اميدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دلشكسته در ميان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اكثريت پاسداران قتل عام شده بودند و همه شهر و تمام پستي و بلنديها به دست دشمن افتاده بود و موج نيروهاي خونخوار دشمن لحظه به لحظه نزديكتر ميشد. باران گلوله ميباريد و ميرفت تا آخرين نقطه مقاومت نيز در خون پاسداران غرق گردد. ولي دكتر چمران با شهامت و شجاعت و ايثارگري فراوان توانست اين شب هولناك را با پيروزي به صبح اميد متصل كند و جان پاسداران باقيمانده را نجات دهد و شهر مصيبتزده را از سقوط حتمي برهاند. آنگاه فرمان انقلابي امام خميني (ره) صادر شد.فرماندهيكل قوا به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهي منطقه نيز به عهده دكتر چمران واگذار شد . رزمندگان از جان گذشته انقلاب اعم از سرباز و پاسدار به حركت درآمدند و همه تجارت انقلابي ايمان فداكاري شجاعت قدرت رهبري و برنامه ريزي دكتر چمران در اختيار نيروهاي انقلاب قرار گرفت و عاليترين مظاهر انقلابي و شكوهمندترين قهرمانيها به وقوع پيوست و در عرض 15 روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژيك كردستان به تصرف نيروههاي انقلاب اسلامي درآمد و كردستان از خطر حتمي نجات يافت و مردم مسلمان كرد با شادي و شعف به استقبال اين پيروزي رفتند .
وزارت دفاع: دكتر چمران بعد از اين پيروزي بينظير و بازگشت به تهران از طرف رهبر عاليقدر انقلاب امام خميني(ره) به وزارت دفاع منصوب گرديد . در پست جديد براي تغيير و تحول ارتش از يك نظام طاغوتي به يك سلسله برنامههاي وسيع بنيادي دست زد كه پاكسازي ارتش و پياده كردن برنامههاي اصلاحي از اين قبيل است تا به ياري خدا و پشتيباني ملت ارتشي به وجود آيد كه پاسدار انقلاب و امنيت و استقلال كشور باشد و رسالت مقدس اسلامي ما را به سر منزل مقصود برساند . مجلس : دكتر مصطفي چمران در اولين دور انتخابات مجلس شوراي اسلامي از سوي مردم تهران به نمايندگي انتخابات شد و تصميم داشت در تدوين قوانين و نظام جديد انقلابي بخصوص در ارتش حداكثر سعي و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ارتش به نظامي انقلابي و شايسته ارتش اسلامي تبديل شود .در يكي از نيايشهاي خود بعد از انتخاب نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي اينسان خدا را شكر ميگويد. ((خدايا مردم آنقدر به من محبت كردهاند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كردهاند كه به راستي خجلم و آنقدر خود را كوچك ميبينم كه نميتوانم از عهده آن به درآيم. خدايا تو به من فرصت ده توانايي ده تا بتوانم از عهده برآيم و شايسته اين همه مهر و محبت باشم.)) وي سپس به نمايندگي رهبر كبير انقلاب اسلامي در شوراي عالي دفاع منصوب شد و مأموريت يافت تا به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه كند.
در خوزستان: پس از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، دوران حماسهساز و پرتلاش ديگري را آغاز ميكند كه نمونه كامل ايثار، شجاعت و در عين فروتني و كار مداوم بدون سروصدا و فقط براي خدا ميباشد. دكتر چمران بعد از حماه ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهاي ايران و يورش سريع آنها به شهرها و روستاها و مردم بي دفاع نتوانست آرام بگيرد و به خدمت امام امت رسيد و با اجازه ايشان به همراه آيتالله خامنهاي نماينده ديگر امام در سوراي عالي دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي به اهواز رفت. از آنجايي كه او هميشه خود را در گرداب خطر مي افكند وهراسياز مرگ نداشت از همان بدو ورود دست به كار شد و در آن شب اولين حمله چريكي را عليه تانكهاي دشمن كه تا چند كيلومتري شهر در حال سقوط اهواز پيشروي كرده بودند آغاز كرد.
تشكيل ستاد جنگهاي نامنظم: گروهي از رزمندگان داوطلب به گرد او جمع شدندو او با تربيت و سازماندهي آنان ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد. اين گروه كم كم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زيادي انجام داد. تنها كساني كه از نزديك شاهد ماجراهاي تلخ وشيرين پيروزيها و شكستها شهامتها و شهادتها و ايثارگريهاي آنان بودند به گوشهاي از اين خدمات كه دكتر چمران شخصاً مايل به تبليغ و بازگويي انها نبود آگاهي دارند. ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگهاي نامنظم يكي از اين برنامهها بود كه به كمك آن، جادههاي نظامي به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهاي آب در كنار رود كارون و احداث يك كانال به طول حدود بيست كيلومتر و عرض يكصدمتر در مدتي حدود يك ماه، آب كارون را به طرف تانكهاي دشمن روانه ساخت، به طوري كه آنها مجبور شدند چند كيلومتر عقبنشيني كنند و سدي عظيم مقابل خود بسازند و با اين عمل فكر تسخير اهواز را براي هميشه از سر به دور دارند. يكي از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش، سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند. |
شهيد حسين علم الهدي
حسين علم الهدي در بيستم شهريور ماه 1338 در يك خانواده روحاني بدنيا آمد. وي در 6 سالگي به آموزش قرآن پرداخت . در 11 سالگي با تشكيل كتابخانه و جلسات سخنراني ، جلسات تدرس در قرآن مبارزه با استبداد محمدرضا شاه را آغاز كرد.وي در همان اوان مبارزه با استبداد محمد رضا شاهي را آغاز كرد. در 14 سالگي در هنگام نمايش سيرك مصري در اهواز كه در آن رقاصه هاي مصري براي تخدير افكار وبه فساد كشيدن مردم ما شركت داشتند، لانه فساد آنها را بطوريكه به هیچكس آسيبي نرسد آتش زد. در عاشوراي سال بعد يكي از مؤثرترين عناصر تشكيل دهنده راهپيمايي اين روز بود كه پس از راهپيمايي حسين دستگير و روانه زندان ميشود. وي كه كوچكترين زنداني سياسي است ماهها شكنجه ميشود، اما هيچ سخني نميگويد، پس از آزادي از زندان با تشكيل انجمن اسلامي و جلسه سخنراني جوانان سردرگم را به اسلام و مكتب دعوت ميكند.
سپس حسين در رشته تاريخ دانشگاه مشهد ثبت نام ميكند و از همان اول با حوزه علميه مشهد تماس نزديك برقرار ميكند و با روحانيون مبارزي چون حجت الاسلام خامنه اي ، حجت الاسلام طبسي، حجت الاسلام هاشمي نژاد آشنا ميشود.
نفوذ كلامي حسين به گونه اي بود كه استادان چپي و شاهنشاهي در هر كلاسي كه حسين شركت ميكرد،نميرفتند.
وي با نصب اعلاميه ها و رهبري تظاهرات در دانشگاه مشهد نقش عظيمي را ايفا كرد و در كنار دانشجويان برنامه ها را به روحانيون، بازاريان و دانش آموزان نيز اطلاع ميداد.
در زماني كه رژيم طاغوت مردم مسلمان ايران را به گلوله ميبست، حسين شهيد همراه با چند تن از همفكرانش در اهواز هسته مركزي سازمان موحدين را تشكيل داد و در اين هنگام بود كه حسين از قبل به سلاح ايمان مجهز بود به اسلحه گرم نيز مجهز شد.
براي حسين مبارزه در شهر بخصوص معني نداشت و وي هميشه به اطاعت از امام و مبارزه با طاغوت مي انديشيد و حسين شهرباني كرمان را به قصاص آتش زدن مسجد جامع كرمان با طرح بسيار جالب و ابتكار دقيق خود آتش ميزند و در حاليكه از درب ورودي محل وارد ميشود و بطور معمولي نيز خارج ميشود بمب ساعتي خود را كار ميگذارد و نميتوانند او را دستگير كنند و به اهواز باز ميگردد. با مشاهده جنايات رژيم سابق به فكر ترور شمس تبريزي فرماندار نظامي معدوم در اهواز ميافتد و شبي به خانه وي حمله ميكند كه مزدوران محافظ خانه وي متوجه ميشوند و پس از ساعتها تلاش وي را دستگير ميكنند و به شدت شكنجه مينمايند. در دادگاه نظامي وي را محكوم به اعدام ميكنند و تنها از حسين ميخواهند كه رفيق خود را معرفي كند ولي وي ضمن انكار حمل بمب هيچ سخني نميگويد.
حسين طرح متكبرانه جالبي براي فرار زندانيان سياسي از اهواز كشيد كه بر اثر اوجگيري مبارزات، رژيم مجبور به آزادي آنان گرديد.
حسين كه از نظر مأموران جلاد اهواز فردي شناخته شده بود، براي ادامه مبارزه و بمنظور استقبال امام به تهران آمد و در كنار برادران ديگر سازمان موحدين فعاليت نمود و يكي از محافظان مسلح مخصوص امام شد.
سپس وارد كميته مركز شد و چندماهي بعنوان عضو شوراي فرماندهي كميته مركزي فعاليت نمود و نيز مدتي بعنوان سرپرست كميته انقلاب اهواز خدمت كرد. در اين روزها نيز حسين با تلاشي بسيار گسترده فعاليت ميكرد بطوريكه بساييري از شبها فقط3 ساعت استراحت ميكرد.
حسين در كنار كارهاي نظامي فعاليتهاي فرهنگي نيز انجام ميداد و به تشكيل كلاسهائي در زمينه تدريس تاريخ اسلام و سخنرانيهاي مختلف اهتمام ورزيد.
شهيد حسين علم الهدي در موقع مطرح ساختن پيش نويس قانون اساسي در مجلس خبرگان، با كمك يكي از برادران طرح ولايت فقيه را تنظيم كرد و به نماينده اهواز در مجلس خبرگان داد.با فرمان امام براي نهضت سوادآموزي مديريت آنرا بعهده گرفت. سخنراني وي از راديوي اهواز پخش ميشد.
در آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران بعنوان مسئول روزانه صدها نفر را با نظم دقيق و كامل تقسيم و اعزام ميكرد.
سرانجام در برنامه حمله روز اربعين حسين كه فرماندهي 60 تن از برادران پاسدار را بعهده داشت بعنوان گروه پيشتاز و پياده ارتش به جنگ با كفار ميپردازد كه در محاصره 40 تانك دشمن قرار ميگيرد و پس از ساعاتي مبارزه با دشمن بر اثر اتمام مهمات و تشنگي و گرسنگي يكي يكي برادران به شهادت ميرسند كه آخرين آنها شهيد حسين علم الهدي بود كه با آر.پي.جي خود 3 تانك را منهدم كرده و سپس با فرياد الله اكبر در حاليكه قرآن در دست داشت شهيد ميشود. اجساد پاك اين عزيزان همچنان بر جاي ماند. اما بطور يقين امام زمان(عج) بر اجساد پاكشان نماز خواهد خواند
شهيد مهدي باكري |
به سال 1333 در شهرستان مياندوآب دريك خانواده مذهبي و باايمان متولد شد . در دوران كودكي ، مادرش را از دست داد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رسانيد و در دوره دبيرستان ( همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست دژخيمان ساواك ) وارد جريانات سياسي شد.
پس از اخذ ديپلم با وجود آنكه از شهادت برادرش بسيار متاثر و متالم بود ، به دانشگاه راه يافت ودر رشته مهندسي مكانيك مشغول تحصيل شد . از ابتداي ورود به دانشگاه تبريز يكي از افراد مبارز اين دانشگاه بود . او برادرش حميد را نيز به همراه خود به اين شهر آورد . شهيد باكري در طول فعاليتهاي سياسي خود از طرف ساواك تحت كنترل و مراقبت بود .
پس از مدتي حميد را براي برقراري ارتباط با ساير مبارزان ، به خارج از كشور فرستاد تادر ارسال سلاح گرم براي مبارزان داخل كشور فعال شود . شهيد مهدي باكري در دوره سربازي با تبعيت از اعلاميه حضرت امام خمييني (قدس سره ) از پادگان فرار و به صورت مخفيانه به فعاليتهاي خود ادامه داد .
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و به دنبال تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عضويت اين نهاد در آمد و در سازماندهي و استحكام سپاه اروميه قنض فعالي را ايفا كرد . پس از آن بنا به ضرورت دادستان دادگاه انقلاب اروميه شد همزمان با خدمت در سپاه به مدت 9 ماه با ع
نوان شهردار اروميه نيز خدمت ارزندهاي را از خود به يادگار گذاشت .
ازدواج شهيد مهدي باكري مصادف با شروع جنگ تحميلي بود . مهريه همسرش اسلحه كلت او بود . دوروز بعد از عقد به جبهه رفت وپس از دو ماه به شهر برگشت وبنا به مصالح منطقه ، با مسئوليت جهادسازندگي استان ، خدمات ارزنده اي را براي مردم انجام داد .
شهيد باكري توانست در عمليات فتح المبين باعنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پيروزيها موثر باشد .در همين عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در عمليات بيت الم
قدس شركت كرد و در مرحله دوم عمليات بيت المقدس از ناحيه كمر زخمي شد و با وجود جراحتهايي كه داشت دپپر مرحله سوم عمليات ، به قرارگاه فرماندهي رفت تا برادران بسيجي را از پشت بي سيم هدايت كند .
در عمليات رمضان با سمت فرماندهي تيپ عاشورا به نبرد بي امان در داخل خاك عراق پرداخت و اين بار نيز مجروح شد .در عمليات مسلم ابن عقيل با فرماندهي او بر لشگر عاشورا و ايثار رزمندگان سلحشور ، بخش عظيمي از خاك كشورمان آزاد شد .
شهيد باكري در عمليات والفجر يك ، دو ، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا ، آمادگي و ايثار همه
در زماني كه برادرش حميد شهيد شد ايشان با وجود علاقه خاصي كه به برادرش داشت ، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنين گفت : « شهادت حميد يكي از الطاف الهي است كه شامل حال خانواده ما شده است . » تلاش فراوان در ميادين نبرد ، وي را از حضور در تشييع پيكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كننارش بود بازداشت .
بعد از شهادت برادرش حميد و برخي از يارانش ، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودي به جمع آنها خواهد پيوست . پانزده روز قبل از عمليات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاامام رضا خواسته بود كه خداوند شهادت را نصيبش كند . سپس حضرت امام (ره ) و آيت اله خامنه اي رسيد و با گريه و التماس خواست كه براي شهدتش دعاكنند.
اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در تاريخ63.11.25 به به خاطر شرايط حساس عمليات ، طبق معمول به خطرناكترين صحنه هاي كارزار وارد شد و در حالي كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزديك هدايت مي كرد ، تلاش مي نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتكهاي دشمن تثبيت نمايد ، كه در نبردي دليرانه ، بر اثر اصابت تير مستقيم مزدوران عراقي ، نداي حق را لبيك گفت و به لقاي معشوق شتافت .
هنگامي كه پيكر پاكش را از طريق آبهاي « هورالعظيم » انتقال مي دادند، قايق حامل پيكر وي ، مورد هدف آر پي جي دشمن قرار گرفت و قطره نا ب وجودش به دريا پيوست .